آغاز زندگی
آرش جان.شما در دومین روز از سال 1392 بدنیا آمدی.
روز قبلش یعنی روز اول عید ظهر طبق سنت هر ساله به خانه مامان جون رفتیم و شب خونه مادرجون. موقع برگشت از خانه مادرجون یک راست رفتیم زایشگاه و با اینکه یکماه زودتر به دنیا آمدی و آمادگیش رو نداشتیم و. ولی لحظه اول تماس من و تو وقتی صورت نرم و لطیفت رو به صورتم حس کردم انگار همه دنیا رو به من دادن . همه استرس ها و درد ها و دل نگرانی هام پایان یافت.آرام وجودم .
هر لحظه زندگی با تو پر بوده از خاطرات شیرین و به یادماندنی و البته لحظاتی هم تلخ داشتیم که زیبایی زندگی به تضادهاست آرش جان. به قول شاعر :زندگی همیشه گلزار نیست گاهی خارزار کفشی آهنین باید
آرش جان آغاز زندگی شما با آغاز سال یکی شد و سرآغازی شد برای من و پدرت که لذت مادر و پدر شدن رو تجربه کنیم و چقدر زیباست چقدر زیباست حس مادرانه و پدرانه.
خداوندا تو را شکر میگویم برای دادن نعمت های بی پایانت و سپاس فراوان برای نعمت هدیه بی نظیرت آرش